و من که همیشه با ورق زدن کتاب رمان، با این ترتیبی بودن همیشگیه مسیر داستان، با عدم توانایی در تغییر مسیر فکری و زمانیه نویسنده مشکل دارم و به دنبال ایدهای حل کننده این مشکلات. [شاید یافتمش] هذیانی بیش نیست ولی طرح شاید به جایی رسد که هزاران نفر [نویسنده] یک داستان مشترک را با مسیرهای گوناگون پیش ببردند و آن طرف هم خواننده مسیر یکتای خودش را بخواند. اول بایست برای درستیاش خودم آستین بالا بزنم و امتحانش کنم، [البته روزانه.] بسم هو.